زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در زندان کوفه
شاعر : محسن راحت حق
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : غزل
داخـلِ زنـدانِ کـوفه یک نـوایی داشـتم بهرِ روضه زیرِ لب، یک ته صدایی داشتم
روضهخوان من بودم و روضه غروبِ کربلا بهرِ گریه بیامان حال و هوایی داشتم
اُمّ کـلثـوم و ربـابه مسـتـمعهـای مناند روضه کوچک بود و من رزقِ بُکایی داشتم
روضۀ درگوشی از آنجا شروع شد جانِ من در دلِ محبس عجب بزمِ عزایی داشتم
تا که گفتم تشنه لب لطمه به صورتها زدند بینِ تـاریکیِ زنـدان کـربـلایی داشـتـم
دخترانش هم شدند از مستمع های عزا در هـیاهـو حـس و حـالِ آشنایی داشتم
یک ندا آمد: غـریبِ تشنۀ مادر حسین بینِ این روضه غـمِ خیرالنسایی داشتم
بر سر و سینه زدم ، مدهوش افتادم زمین آخـر انــدوهِ ذبـیـح بـالـقــفـایـی داشـتـم
کاش میمُردم میانِ روضههای قتلگاه در میانِ روضهاش حسِّ خدایی داشتم
|